بی خاکورزی (no-tillage)
نوشته شده توسط : هادی افسری

 

باید تلاش بیشتری برای انتقال این روش تولید محصول واقعا پایدار مخصوصا به نواحی حاره ای (گرمسیر) و قسمتهای گرمتر آفریقا و آسیا انجام داد. دلیل آن، این است که تاکنون هیچ کدام از روشهایی که بشر در هر کجای دنیا ابداع کرده است نتوانسته از فرسایش خاک جلوگیری کند و تولید محصولات غذایی را به صورت پایدار حفظ نماید(بیکر و همکاران، 1996).

روش شخم زدن، باعث عدم استفاده کافی از زمان و سوخت می شود و باعث استهلاک بیشتر ماشین آلات می گردد ( ویدلین و همکاران، 1984). نیروی لازم برای عملیات خاکورزی قابل توجه است. در کشاورزی پیشرفته، این امر می تواند یک چالش فنی یا یک مشکل اقتصادی باشد. اما در قدیم، درک این مفهوم مشکل بود. زیرا تعداد زیادی از مردم از این طریق امرار معاش می کردند. نیروی لازم برای انجام این کار خیلی زیاد بود و دامهایی که مورد استفاده قرار می گرفتند، زود خسته می شدند (کویپرس، 1970). اما یک کشاورز کوچک که زمینش را با نیروی کشش دامها شخم می زد، مجبور بود 30 تا 40 کیلومتر پشت سر وسیله شخم در هر هکتار راه برود تا بتواند زمین را آماده کند. بنابراین، کاهش خاکورزی به حداقل برای تولید محصول، لازم بود و این موضوع، احتمالا برای مدت زمان طولانی در فکر کشاورزان بود. ولی هنگامی که تراکتور ساخته شد، کار و تلاش کاهش پیدا کرد، زیرا کشاورز یا راننده به جای راه رفتن پشت وسیله شخم، بر روی تراکتور می نشیند، در نتیجه افکار او به موضوعات دیگری سوق پیدا کرد و کشاورزان اعتقاد پیدا کردند که هر چه بیشتر خاکورزی انجام دهند، مقدار محصول بیشتری بدست می آورند. اما هر چه بیشتر خاکورزی انجام دهیم، فرسایش بیشتر و تخریب بیشتر خاک را سبب می شویم، مخصوصا در مناطق گرم.

 

 

تاریخچه ای کوتاه از خاکورزی
 ابزار شخم در روزهای شروع کشاورزی، گسترش یافت و در ابتدا این وسیله توسط حیوانات کشیده می شد. استفاده از شخم در کتاب مقدس هم بسیار ذکر شده است و یکی از معروفترین ذکرها این بود که: آنها شمشیرهایشان را به ابزار شخم تغییر خواهند داد. اما، ابزار شخم زمان کتاب مقدس هیچ شباهتی به ابزار شخم پیشرفته قرن نوزدهم نداشتند. در آن روزها، این ابزار شامل یک تنه درخت بود که سطح خاک را بدون مخلوط کردن لایه های خاک، خراش می داد و یا به هم می زد. گاوآهنهایی که خاک را زیر و رو می کردند و باعث کنترل بیشتر علفهای هرز می شدند، تا قرن هفدهم هنوز ساخته نشده بودند. فقط در قرن هیجدهم و نوزدهم بود که این وسایل بیشتر مورد استفاده قرار گرفت. در اواخر قرن هیجدهم بود که تکامل این وسیله به کمک آلمانی ها، هلندی ها و انگلیسی ها صورت گرفت و تقریبا به شکل کامل یک گاوآهن برگردان (تیغه پهن) که خاک را تا 135 درجه می چرخاند و در کنترل علفهای هرز بسیار موثر بود، ساخته شد. این وسیله، در اواخر قرن هیجدهم، مردم را از مرگ حتمی نجات داد، زیرا تنها وسیله ای بود که به طور موثری توانست علف هرزی بنام Agropyron repens)quack grass) که تمام اروپا را پوشانده بودند و با ابزارهای متداول قابل کنترل نبودند را کنترل کند. از آنجا که این گاوآهن جدید، اروپا را از فقر و قحطی نجات داد، نماد ( سمبل ) کشاورزی پیشرفته شد و بسیاری از موسسات تحقیقاتی کشاورزی، دانشگاهها و مدارس کشاورزی و غیره از این وسیله استفاده کردند. یکی از این گاوآهنهای اولیه که مربوط به سال 1884 است، در موزه کشاورزی دانشگاه هوهنهیم[1]در اشتوتگارت آلمان نگهداری می شود و در یک جشنواره که هر ساله در نزدیکی شهر هوهنهیم برگزار می شود، نمایش داده می شود تا اختراع این ابزار را گرامی بدارند. با دانستن تاریخچه این ابزار، می توان فهمید که چرا اروپایی ها، خصوصا آلمانی ها، از طرفداران سرسخت گاوآهن هستند، تا جایی که گاهی اوقات به سمبل جهانی کشاورزی تبدیل شده است.
در ادامه این تاریخچه، قدرتهای استعمارگر، گاوآهن را به آمریکا، آسیا و آفریقا بردند، به طوری که این ابزار تبدیل به وسیله مهمی در توسعه زمینهای تازه زیر کشت برده شده، گردید. اما، چند دهه بعد مشخص شد، همین وسیله که برای اروپا غذا و ثروت را به همراه آورده، فرسایش و تخریب خاک را برای نواحی گرمتر به دنبال داشته است.
اغلب، متخصصان اروپایی، این تفکر و ایده را که، شخم زدن خاک باعث حاصلخیزی آن می شود و بنابراین نیازی به کار بیشتر نیست، را ترویج کرده اند. آنها اهمیت فرسایش خاک و هوادیدگی زیاد در شرایط آب و هوای گرم و مرطوب را نمی دانستند. این شیوه (شخم زدن) فقر و فرسایش شدید خاک و غیر حاصلخیز شدن خاکهای مناطق گرمسیری و نیمه گرمسیری را باعث شد. جذابیتهای اقتصادی و فقدان تجربه بعضی از متخصصان خارجی، در ابتدا کشورهای مستعمره و بعد کشورهای صادرکننده این فناوری را به گسترش فرهنگ استفاده از گاوآهن در کشورهای در حال توسعه ترغیب کرد. در حالی که از این "فناوری ابتدایی" هم اکنون به عنوان یک فناوری عقب مانده و بیفایده یاد می شود.


-1Hohenheim

 

کشت اولیه بدون خاکورزی
روشهای کشت بدون خاکورزی و کشت با خاکورزی کاهش یافته، از زمانهای قدیم در آنچه که "فرهنگهای بدوی" نامیده می شود، برای کشت محصول استفاده می شده است.چون نیروی بازوی بشر نمی توانست هر زمینی را با هر عمق دلخواهی شخم بزند.
اینکاها در اندس(Andes) آمریکای جنوبی و احتمالا بیشتر قبایل بومی در سراسر دنیا، از تکه چوبی برای ایجاد سوراخ در زمین، استفاده می کرده اند و بذرها را با دست درون خاک قرار می داده اند و سپس بوسیله پا، بذرها را با خاک می پوشاندند. حتی، امروزه، صدها نفر از هزاران کشاورز امریکای مرکزی و جنوبی، با استفاده از همین روش، بذرها را می کارند. علاوه بر این، میلیونها هکتار زمین به صورت سنتی با ماشین بذرکار دستی ( حتی امروزه )، بدون شخم زدن خاک پس از سوزاندن بقایا، بذرکاری می شوند. در تغییر روش کشت در برزیل و کشورهای همسایه، مدتها پیش، قبل از اینکه روش بدون خاکورزی به عنوان روش پیشرفته معرفی شود، مورد استفاده بوده است. سیستم کشت در مالچ یا " tapado"در آمریکای مرکزی و مکزیک، مثال دیگری از کشاورزی است که کشت بدون خاکورزی را در طول قرنها مورد استفاده قرار داده اند ( ترستون و همکاران، 1994). در این روش، بذرها، بعد از بارندگی، بر روی خاک در زیر توده ای متراکم از آفتابگردان های ایستاده مکزیکی[1] یا گیاهان دلخواه دیگر قرار می گیرد. سپس گیاهان بریده می شوند و روی بذرها قرار داده می شوند. بعد از چند روز، گیاهان خشک شده و بذرها جوانه می زنند. در این حالت، بطور مطلق، هیچ شخمی صورت نمی گیرد.

کشت محصول بدون خاکورزی، در مقیاس بزرگ، برای اولین بار، پس از دسترسی کشاورزان به تو فور-دی[2] به عنوان یک علف کش از بین برنده علفهای هرز پهن برگ، در دهه 1940 امکان تحقق یافت. پس از آن، علف کشهای آترازین[3] و پاراکوات[4] هم در دسترس قرار گرفتند و اینها تنها علف کشهای قابل دسترس برای کشاورزان دارای کشتهای بدون خاکورزی اولیه بودند.



-1Thithonia diversifolia
-22,4-D
-3Atrazine
-4Paraquat

 

توسعه و پیشرفت در اروپا
اختراع علف کش پاراکوات در سال 1955 در انگلستان، آغاز توسعه کشت بدون خاکورزی در اروپا و در کل جهان بود. این اختراع باعث شد، شرکت ICI ، درباره کشت بدون خاکورزی تحقیق کند. در سالهای 1973 و 1974، نواحی تحت کشت بدون خاکورزی در انگلستان به 200000 هکتار رسید و ده سال بعد به 275000 هکتار رسید(جدول 1). بنابراین، انگلستان دومین ناحیه بزرگ تحت کشت بدون خاکورزی را بعد از آمریکا داشت ( درپش، 1984). آزمایشهای مزرعه ای انجام گرفته در انگلستان، نشان داد که اگر مدیریت خوبی اعمال شود، بذرکاری مستقیم[1] و کشت با خاکورزی کاهش یافته، بازده مشابه با حالت انجام شخم، هنگامی که پس ماندها سوزانده شوند را در مورد غلات زمستانه، می دهد. هر چند، هنگامی که محدودیت هایی برای سوزاندن کاه و کلش وضع شد و مشکلات ناشی از علفهای هرز و غلات خودرو پیش آمد، بسیاری از کشاورزان که از این روشها استفاده می کردند، به استفاده دوباره از شخم روی آوردند و بذر کاری مستقیم کاهش یافت (کریستین،1994).
جدول 1 : مناطق زیر کشت بدون خاکورزی در قرن 17 و 18 (بر حسب هکتار )
کشور
74-1973
84-1983
ایالات متحده
2200000
4800000
انگلستان
200000
275000
فرانسه
50000
50000
هلند
2000
5000
ژاپن، مالزی، سریلانکا
200000
250000
استرالیا
100000
400000
نیوزلند
75000
75000
برزیل
1000
400000
 
در هلند، به منظور کاهش عملیات مزرعه، صرفه جویی در زمان و انرژی و بهبود اقتصاد مزرعه، در سال 1962، تحقیقات روی کشت بدون خاکورزی و کشت با خاکورزی حداقل شروع شد. دبلیو.آ.پی.بیکرمن[2] و سی.تی.دی ویت[3] از موسسه تحقیقاتی شیمیایی و بیولوژیکی محصولات کشاورزی در واگنینگن[4] در بین اولین دانشمندانی بودند که این فناوری جدید را آزمایش کردند. فرسایش بادی و آبی، دلیل اصلی برای به کار نبردن کشت بدون خاکورزی در این کشور بود. از آزمایش هاي انجام شده در طی سالهای 1962 تا 1971، کیورکرک[5] و پردوک[6] (1994) به این نتیجه رسیدند که در هلند، کشت بدون خاکورزی در مزارع عملی نیست.
با توجه به نتایج موفقیت آمیز در سایر کشورها، آلمان در سال 1966، تحقیق بر روی روشهای بذرکاری مستقیم را شروع کرد ( باومر،1970). علی رغم تحقیقات زیاد و طولانی مدت به وسیله باومر[7] در موسسه تولیدات گیاهی دانشگاه گوتینگن[8] ( آزمایشات اولیه هنوز هم در حال انجام است )، به وسیله چراتزکی[9] و برانشویگ[10] و به وسیله کاهنت[11] در دانشگاه هوهنهیم ( کاهنت،1969،1976) که در اواخر دهه 1960 آغاز شد، تخمین زده شد که حداکثر 5000 هکتار از اراضی، زیر کشت بدون خاکورزی دایمی در سال 1977 در آلمان بوده اند ( فردریچ تبروگ،گفتگوهای شخصی،1998). از طرف دیگر، استفاده از کشت بدون خاکورزی در این کشور، از سوی کشاورزان در حال افزایش است. در پژوهشهای طولانی مدت ( به مدت 18 سال ) که در دانشگاه گیسن[12] انجام گرفت (تبروگ و بوهرنسن،1997) به این نتیجه رسیدند که کشت بدون خاکورزی در مقایسه با کشت سنتی، بسیار سودمند است، زیرا صرفه جویی در هزینه ماشین آلات باعث صرفه جویی و کاهش هزینه عملیاتی می شود. کشت بدون خاکورزی، هزینه های خرید، نیروی مورد نیاز تراکتور، مصرف سوخت، تعداد کارگران مورد نیاز و همچنین هزینه های متغیر و ثابت را کاهش می دهد. همین طور، کشت بدون خاکورزی، سیستم کشت قدرتمندی است که رقابتها را افزایش می دهد. به طور میانگین، عملکرد محصولات، در روش بدون خاکورزی در مقایسه با کشت خاکورزی مشابه است. بنابراین، سود خالص افزایش می یابد. از طرف دیگر، حتی عملکرد پایین تر روش بدون خاکورزی در مقایسه با سیستمهای سنتی بدون کاهش سود خالص، قابل قبول است. با توجه به اثرات مثبت زیست محیطی این روش، برتری آن نسبت به کشت سنتی در آینده بیشتر نمایان خواهد شد ( به عنوان مثال، فرسایش کمتر، آلودگی کمتر به وسیله مواد شیمیایی کشاورزی ) (تبروگ و بوهرنسن، 1997).
در فرانسه، در سال 1970، آزمایشات طولانی مدت با روشهای مختلف کشت با خاکورزی حداقل ( شامل کشت بدون شخم ) به وسیله INRA و ITCF عمدتا بر روی غلات شروع شد ( بویسگونتیر و همکاران، 1994). محققان معتقدند که هم اکنون مجموعه ای از اطلاعات فنی و اقتصادی در فرانسه وجود دارد که مشخص می کند خاکورزی حداقل در کجا قابل توسعه است و چگونه می تواند اجرا شود.
در پرتغال، کاروالهو[13] و باش[14] (1994) نتیجه گرفتند که برای بیشتر محصولات، بذرکاری مستقیم یک روش قابل اجرا می باشد. پژوهشهای مربوط به کشت بدون خاکورزی در اسپانیا از سال 1982 و بر روی خاکهای رسی جنوب اسپانیا آغاز شد. از نظر مصرف انرژی و حفظ رطوبت در مقایسه با دو روش خاکورزی سنتی و خاکورزی حداقل، روش بدون خاکورزی مفیدتر بوده است (گیرالدز و گنزالس، 1994). در سال 1996، در اسپانیا، فقط از 500 دستگاه ماشین کشت بدون خاکورزی استفاده می شد، بنابراین می توان تخمین زد که مناطق تحت بذرکاری مستقیم در اسپانیا حدود 300000 تا 350000 هکتار باشد. این مساحت، تنها کمتر از 5 درصد از سطح زیر کشت سالانه محصولات را شامل می شود.کوستا[15] (1996) اظهار نمود، استقبال کم از خاکورزی حفاظتی ( کشت بدون خاکورزی با 30 درصد پوشش خاک به وسیله بقایای محصولات ) نا امید کننده است.
کشت بدون خاکورزی، برای اولین بار در سال 1968 در ایتالیا آزمایش شد، ولی فقط در پنج یا ده سال گذشته این فناوری رشد چشمگیری داشته است. این هم به دلیل ضرورت کاهش هزینه تولید محصول و در دسترس بودن بیشتر تجهیزات کاشت بدون خاکورزی و به همان میزان، دستیابی بیشتر به علف کشهای مناسب در بازار ایتالیا بود. در سال 1994، تخمین زده شد که این روش کاشت، در سطحی بیش از 30000 هکتار برای غلات و حدود 3000 هکتار برای سویا استفاده شده است (سارتوری و پروزی، 1994). در سال 1997 سطح زیر کشت بدون خاکورزی به 100000 هکتار رسیده است که دو درصد زمینهای تحت کشت متراکم محصولات را شامل می شود (ساندری و سارتوری،1997).
در بلژیک، فرانکینت و ریکسون[16]، شخم با گاوآهن و بذرکاری مستقیم را در یک دوره 15 ساله از سال 1967 تا 1982 مقایسه کردند. عملکرد بعد از بذرکاری مستقیم برای لوبیای زمستانی کمی بیشتر بود و گندم زمستانه و یولافهای بهاره نیز همین وضعیت را داشتند. 15 درصد کاهش برای جو بهاره و ذرت و 20 درصد کاهش عملكرد برای چغندر قند نیز گزارش شده است (کانل و هاوس،1994).
در سوئد، ویز[17] تحقیقات روی بذرکاری مستقیم را در سال 1967 آغاز کرد و نشان داد که محصول گندم زمستانه در این روش در مقایسه با روش شخم زدن، 15 درصد افزایش یافت.


-1Direct-drilling
-2W.A.P. Bakermans
-3C.T.de wit
-1Wageningen
-2Ouwerkerk
-3Perdok
-4 Baumer
-5Goettingen
-6Czeratzki
-7Braunschweig
-8Kahnt
-9Giessen
-1Carvalho
-2Basch
-3Costa
-1Frankinet & Rixhon
-2Vez

 

منابع
قسمت اول مقاله : محمدجواد روستا و مريم عرب (استاديار و كارورز مركز تحقيقات كشاورزي و منابع طبيعي فارس)
BAKER, C.J., SAXTON, K.E. and RITCHIE, W.R., 1996: No-tillage Seeding, Science and Practice. CAB International, Wallingford, Oxon, UK, 158 pp
BÄUMER, K., 1970: First experiences with direct drilling in Germany. Neth. J. Agric. Sci. - Papers on zero-tillage, Vol.18 N° 4, 283-292 
BOISGONTIER, D., BARTHÉLÉMY, P. and LESCAR, L., 1994: Feasibility of minimum tillage practices in France. In: Proceedings of the EC-Workshop-I-, Giessen, 27-28 June, 1994, Experience with the applicability of no-tillage crop production in the West-European countries, Wissenschaftlicher Fachverlag, Giessen, 1994, 81-91 
CANNEL R. Q. and HAWES, J. D., 1994: Trends in tillage practices in relation to sustainable crop production with special reference to temperate climates. Soil and Tillage Research, 30, 245-282 
CHRISTIAN, D. G., 1994: Experience with direct drilling and reduced cultivation in England. In: Proceedings of the EC-Workshop-I-, Giessen, 27-28 June, 1994, Experience with the applicability of no-tillage crop production in the West-European countries, Wissenschaflticher Fachverlag, Giessen, 1994, 25-31
DERPSCH, R., 1984: Histórico, requisitos, importancia e outras considerações sobre Plantio Direto no Brasil. In: Plantio Direto no Brasil, Fundação Cargill, Campinas, 1984, 124 pp
GIRÁLDEZ, J. V., and GONZÁLEZ, P., 1994: No-tillage in clay soils under mediterranean climate: Physical aspects. In: Proceedings of the EC-Workshop-I-, Giessen, 27-28 June, 1994, Experience with the applicability of no-tillage crop production in the West-European countries, Wissenschaftlicher Fachverlag, Giessen, 1994, 111-117 
KAHNT, G., 1969: Ergebnisse zweijähriger Direktsaatversuche auf drei Bodentypen. Z. Acker- u. Pfl-Bau 129: 277-295 
KAHNT, G., 1976: Ackerbau ohne Pflug. Voraussetzungen, Verfahren und Grenzen der Direktsaat im Körnerfruchtbau. Eugen Ulmer, Stuttgart, 128 pp 
KUIPERS, H., 1970: Historical notes on the zero-tillage concept. Neth. J. Agric. Sci. - Papers on zero-tillage, Vol.18 N° 4, 219-224 
 PHILLIPS, E. R. and PHILLIPS, S. H., 1984: Ed., No-tillage Agriculture, Principles and Practices. Van Nostrand Reinhold Co, New York, 306 pp (p 2) 
PHILLIPS, S. H. and YOUNG, H. M., 1973: No-Tillage Farming. Reiman Associates, Milwaukee, Wisconsin, 224 pp 
SANDRI, R. and SARTORI. L., 1997: Survey of no-tillage techniques on Italian farms. In: Proceedings of the EC-Workshop-IV-, Boigneville, 12-14 May, 1997, Experience with the applicability of no-tillage crop production in the West-European countries, Wissenschaftlicher Fachverlag, Giessen, 1997, 167-177 
SARTORI, L. and PERUZZI, P., 1994: The evolution of no-tillage in Italy: a review of the scientific literature. In: Proceedings of the EC-Workshop-I-, Giessen, 27-28 June, 1994, Experience with the applicability of no-tillage crop production in the West-European countries, Wissenschaftlicher Fachverlag, Giessen, 1994, 119-129 
TEBRÜGGE, F. and BÖHRNSEN. A., 1997: Crop yields and economic aspects of no-tillage compared to plough tillage: Results of long-term soil tillage field experiments in Germany. In: Proceedings of the EC-Workshop-IV-, Boigneville, 12-14 May, 1997, Experience with the applicability of no-tillage crop production in the West-European countries, Wissenschaftlicher Fachverlag, Giessen, 1997, 25-43 
THURSTON, H. D., SMITH, M., ABAWI, G. and KEARL, S., 1994: Los sistemas de siembra con cobertura, CIFAD, Cornell University, Ithaca, New York
 WAYDELIN, C. w., 1994: Practical experience with reduced tillage farming. In: Proceedings of the EC-Workshop-II-, Silsoe, 15-17 May, 1995, Experience with the applicability of no-tillage crop production in the West-European countries, Wissenschaftlicher Fachverlag, Giessen, 1995, 187-190



:: بازدید از این مطلب : 3033
|
امتیاز مطلب : 302
|
تعداد امتیازدهندگان : 93
|
مجموع امتیاز : 93
تاریخ انتشار : جمعه 8 بهمن 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: